یکی از این نقاط قوت امسال این بود که عکس و عکاس ایرانی توانست خودش را وارد بزرگترین حراجهای آثار هنری کند.و این یک پدیده بسیار موفقی در زمینه عکاسی ایران است. امروز شما میبینید که در تمام حراجهای مهمی که در لندن و پاریس ودوبی برگزار میشود، عکسهای ایرانی حضور دارند و با قیمتهای بسیار خوبی به فروش میرسند.
این اتفاق بسیار خوبی برای عکاسی ماست.دیگر آنکه عکاسی ایران در سالی که گذشت، به گالریها و مؤسسات فرهنگی و موزههای دنیا راه پیدا کرد و خوشبختانه با استقبال کم نظیری مواجه شد.
نمایشگاههای فردی و گروهی بسیاری از عکاسان ایرانی در سال گذشته، نشانه این توفیق است.
ایران حدود بیست و اندی سال است که در صدر خبر دنیا قرار دارد و بیشتر اخباری هم که در مورد ایران پخش میشود، سیاسی است، پس جامعه اروپایی و غربی نیازمند شنیدن اخبار و تصاویر خبری و هنری و فرهنگی از مردم و جامعه ایران است؛ زیرا هر روز و در اخبارشان اسم ایران را میشنوند اما چیزی از فرهنگ و زندگی و هنر ایران به آنها داده نمیشود.
این مسئله برای ما امتیاز محسوب میشود تا بتوانیم وارد این عرصه شویم. پس از اقبالی که سینمای ایران در جهان پیدا کرد، اکنون با کمرنگ شدنش، عکاسی ایران جای آن را گرفته و بهعنوان یک ژانر هنری و مستند به گالریها و حراجیهای دنیا رسیده است. این نکتهای است که من آنرا به فال نیک میگیرم.
با این حال، در سال گذشته شاهد چند اتفاق تلخ هم بودیم ؛ مثل بیخیالی و بیفکری مؤسسات فرهنگی و موزههای ایرانی درباره عکاسی.
موزه هنرهای معاصر در زمینه فرهنگی و شاخههای هنری هیچ کاری نکرد. این موزه موظف است ارتباطات فرهنگی را ارتقا دهد و بستر لازم را برای هنرمندان فراهم کند تا آنها به جهان معرفی شوند.
متأسفانه امروز اگر عکاسان ایرانی در جهان مطرح و شناخته میشوند به همت تلاش و هزینههای مالی بخش خصوصی و خود عکاسان است ولی مرکزی چون فرهنگستان هنر، همانطور که از اسمش پیداست، ماموریتهایی دارد که از آنها غافل شده است.
کار فرهنگستان هنر برگزاری مسابقه عکس و نقاشی نیست! آنها باید کار پژوهشی انجام دهند و ریشهای به مقوله فرهنگ و هنر بپردازند. باید در مورد تاریخ 165 ساله عکاسی ایران تحقیق و آن را به جهان عرضه کنند. متأسفانه امروز در هیچ کتاب عکاسی جهان به ایران اشاره نمیشود.
اکنون کاری که باید اینگونه مؤسسات انجام دهند، را بخش خصوصی بدون حمایت و یاری مؤسسات و ادارات دولتی انجام میدهد.
البته ایرادهایی که به موزه هنرهای معاصر یا فرهنگستان هنر گرفته میشود به این دلیل است که فکر میکنم، مدیر فرهنگی نداریم و همه کارمندان فرهنگی هستند. چون اساساً بودجه درستی به آنها داده نمیشود تا بتوانند کار کنند. جالب اینجاست که کارداران فرهنگی ایران در سفارتخانههای مختلف بودجه بهتری برای تبلیغ فرهنگ و هنر ما دارند اما آنها هم کاری در این زمینه نمیکنند.در حالی که سفارتخانههای خارجی در ایران هر روز کارهای فراوانی ارائه میدهند.
با وجود این، جای امیدواری هست. امروز گروهی مجموعه دار ایرانی در داخل کشور راغب شدهاند برای تزئین خانه هایشان، از نقاشیها، عکسها و خطهای ایرانی استفاده کنند.آنها میکوشند بیاموزند و به همین دلیل هم میبینید که قیمت آثار هنری در ایران رو به افزایش است. پس این اقبال، جای امیدواری دارد.